عصمت

ائمه اطهار (علیه السلام)

عصمت

ائمه اطهار (علیه السلام)

فرهنگی -اجتمائی -حدیث و روایات -داستان وحکایات مذهبی -جبهه وجنگ -اینجانب دوست دارم از این طریق خدماتی را به ملت شریف ایران ارائه بدهم

نویسندگان

۷ مطلب در مرداد ۱۳۹۴ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

اززمین خوردن کسی شاد مشو

که نمیدانی گردش روزگار برای تو چه در آستین دارد

امام علی علیه السلام

گر برسر نفس خود امیری مردی

 ازخوردو کلان خورده نگیری مردی

مردی نبود فتاده را پای زدن

دست هر فتا ده را بگیری مردی

  • سید یحیی حسینی
  • ۰
  • ۰

به خدا التماس کن

به انسا ن ها اعتماد نکن  که حین شرمند گی است

اگر حاجتت برآ ورده کنند منت است

واگر بر آ ورده نکنند ذلت است

به خدا التماس کن که حین شجاعت است

اگر حاجتت بر آ ورده شد رحمت است

و اگر بر آ ور ده نشد حکمت است

  • سید یحیی حسینی
  • ۰
  • ۰

11153520993171432399.gif (75×68)11153520993171432399.gif (75×68)

عده ‏اى بدون پاسخ وارد بهشت مى ‏شوند

بحث اول: درباره اعمال است که اگر عمل انسان خوب باشد در پیشگاه خداوند رو سفید است و در پیش مردم هم عزیز و محترم و زندگى براى این شخص بسیار آسان مى‏ شود و زندگى این چنین افراد سهل مى‏شود چون همیشه خدا را در نظر مى‏ آورد در این باره یک روایت بسیار جالب وارد شده است از رسول اکرم صلى ‏الله علیه و آله:


قال النبى صلى‏الله علیه و آله اذا کان یوم القیامه انبت الله تعالى لطائفه من امتى اجنحه فیطیرون من قبور هم الى الجنان یسرحون فیها و یتنعمون کیف شاوا؟


فتقول الملائکه: هل رأیتم الحساب؟ فیقولون ما راینا حسابا.


فیقولون: هل جزتم الصراط؟ فیقولون: ما راینا صراطا.


فیقولون: هل رایتم جهنم؟ فیقولون: ما راینا شیئا.


فتقول: الملائکه من امه من انتم؟ فیقولون: من امه محمد صلى‏الله علیه و آله .


فیقولون: نشدناکم نشدناکم الله حدثونا ما کانت اعمالکم فى الدنیا؟ فیقولون: خصلتان کانتا فینا فبلغنا الله هذه الدرجه بفضل رحمه.


فیقولون: و ما هما؟ فیقولون: کنا اذا خلونا نستحیى ان نعصیه و نرضى بالیسیر مما قسم لنا .


فتقول الملائکه: حق لکم هذا(1)


حضرت رسول اکرم صلى‏الله علیه و آله فرمود: چون روز قیامت شود خداوند تبارک و تعالى برویاند بالهایى براى طائفه از امت من پس طیران کنند از قبرهاى خود به بهشت در حالى که سیر مى‏کنند در آن و برخوردارند از نعمت آن به هر نحوى که بخواهد.


پس ملائکه مى‏گویند: آیا حساب را دیدید؟ مى‏گویند: ما حساب را ندیدیم.


مى‏گویند: آیا از صراط گذشتید؟ مى‏گویند: ما صراط را ندیدیم.


مى‏گویند آیا جهنم را دیدید؟ مى‏گویند: ما جهنم را هم ندیدیم.


پس فرشتگان مى‏گویند: شما از امت کدام پیغمبر هستید؟ مى‏گویند ما از امت حضرت محمد صلى‏الله علیه و آله هستیم.


ملائکه مى‏گویند: ما شما را قسم مى‏دهیم بخدا که بیان کنید که اعمال شما در دنیا چه بوده؟ مى‏گویند: دو خصلت در ما بود که خداوند به فضل رحمت خود ما را به این درجه رسانید.


ملائکه گویند: آن دو خصلت چه بود؟ گویند: ما هرگاه خلوت مى‏کردیم شرم مى‏نمودیم که خدا را معصیت کنیم و به آنچه خدا بما روزى کرده بود راضى بودیم.


پس ملائکه گویند: که شایسته و حق شما است.


مومن آن است که ظاهرش با باطن یکسان باشد چه در خلوت و چه در جلوت باید براى مومن فرق نداشته باشد.


معصیت خیلى موثر است در زندگى یعنى انسان را گرفتار مى‏کند گناه نکردن سبب مى‏شود که زندگى انسان براحتى بگذرد.


در زمان بنى اسرائیل مرد گناهکارى بود و از همه نوع معصیت کوتاهى نمى‏کرد او در یکى از مسافرتهاى خود به سر چاهى رسید و دید یک سگى از غایت تشنگى زبانش را بیرون آورده و له له مى‏زند و نفس نفس به چاه نگاه مى‏کند مرد گنهکار به حال سگ زبان بسته ترحم کرد و دلش سوخت شال خود را به کفش خود بست و به این وسیله آب از چاه بیرون آورده به آن حیوان خورانید و تشنگى او را فرو نشاند و کاملا سیراب نموده و نجاتش داد.


خداوند مهربان به پیامبران زمان وحى کرد که به آن بنده بگو کارى که انجام داده‏اى کوشش ترا پذیرفتم و از عمل تو خوشنودم و لذا از سر تقصیرات و گناهانت گذشته و مورد عفو خود قرار دادم مرد عاصى پس از شنیدن جریان خود از کارهاى ناشایسته و قبیح خود نادم و پشیمان شد و از گمراهى بطریق هدایت و راه رستگارى برگشت‏(2).


چیزى بالاتر از این نیست که انسان خدمت به دیگران کند دست کسى را بگیرد شما نگاه کنید یک فرد مرجع عالى قدر شیعه چه اندازه به مردم و به اسلام خدمت مى‏کند و لذا آثار اینها همیشه باقى است.


در روایت منقول است که خداوند عزوجل به حضرت داود وحى کرد اى داود بشنو از من آنچه را مى‏گویم و حقیقت را به مردم ابلاغ کن هر کس روز قیامت به پیش من یک حسنه بیاورد من او را داخل بهشت مى‏نمایم حضرت داود عرض کرد خدایا آن عمل کدام است خطاب رسید کسى که غم و غصه بنده مرا رفع نماید و او را از ناراحتى آسوده کند(3).


بزرگان دین مربیان اخلاق فرمودند: در موقع بگو خدایا ما را یک لحظه بخودمان وامگذار و عاقبت ما را ختم به خیر بگردان آنقدر افرادى بودند به مقاماتى نایل شدند ولى در عاقبت گرفتار عذاب الهى شدند و کسانى هم بودند در مرحله اول بیچاره بودند از خط مستقیم دور بودند و گرفتار عذاب خدا بودند ولى اواخر زندگى خداوند بر آنها منت گذاشت و آنها را هدایت کرد و عاقبت بخیر شدند در این زمینه تأیید عرضم.

 

1- زبده الاحادیث ج 2 ص 320 

2- انوار نعمانیه ج 4 ص 66 

3- بحار الانوار ج 6 ص 5

< قبلی

11153520993171432399.gif (75×68)11153520993171432399.gif (75×68)11153520993171432399.gif (75×68)

  • سید یحیی حسینی
  • ۰
  • ۰

حضرت عباس

 

 

 

 

مداح اهل بیت (علیهم السلام ) آقاى امیر محمّدى که خدا حوائج دین و دنیا و آخرت ایشان را عنایت کند برایم نقل فرمود:
چند روز قبل یک نفر یهودى در اصفهان یک کیسه نقره از قبیل گلدان و سایر چیزهاى نقره قدیمى و پر ارزش داشته وارد اتوبوس خط واحد مى گردد و روى یکى از صندلى ها مى نشیند و کیسه را هم کنار پایش مى گذارد و چون راه مقدارى طولانى بوده او را مقدار خوابى مى رباید.
وقتى چشم باز مى کند مشاهده مى کند که کیسه اش نیست بر سرزنان پیاده مى شود. در راه به آقا قمر بنى هاشم (ع ) توسّل پیدا مى کند و یک گوساله نذر مى نماید (اى قمر بنى هاشم من نمى دانم تو کى هستى اما همین را مى دانم که این شیعه ها به تو توسل مى کنند وتو حوائج آنها را مى دهى حالا از تو مى خواهم که مال و دارائیم را به من برگردانى من هم همین الان یک گوساله نذر تو مى کنم .)
مى گفت : آمد درب مغازه قصابى پول یک گوساله را به او مى دهد و مى گوید: این گوساله را ذبح کن و به فقراء و مستمندان و مستضعفان بده و بگو نذر آقا ابوالفضل (ع ) است .
مى گوید: فرداى آن روز آمدم درب مغازه نشسته بودم و در فکر بودم یک وقت دیدم یک نفر وارد شد و دو گلدان نقره دستش است و مى گوید: آقا اینها را مى خرى ؟
نگاه کردم دیدم گلدانهاى نقره خودم است گفتم : اینها خوب نقره هائى است و قیمتش خیلى است من مى خواهم اگر باز هم دارى با قیمت خوب از شما مى خرم .
گفت : بله دارم اما در منزل است ، گفتم : خوب نمى خواهد بیاورى مى ترسم برایت اسباب زحمت شود و دکاندارهاى دیگر بفهمند و ترا اذیت کنند، تو آدرس منزل را بده من خودم با شاگردم مى آیم ، آدرس را به من داد و رفت من هم رفتم کلانترى یک پلیس مخفى را که یکى از رفقا بود جریان را به او گفتم و او را با خود سر قرار و آدرس بردم .
درب را زدم آمد درب را باز نمود ما را به زیر زمین منزلش برد دیدم همان کیسه خودم است .
به پلیس گفتم : همان کیسه خودم است و اسلحه اش را در آورد او را دستگیر کرد و به کلانترى برد.
من هم کیسه نقره ام را برداشتم و به مغازه بردم ..اى مسلمانها و اى شیعه ها قدر آقاى خود حضرت ابوالفضل را داشته باشید که آقا خیلى کارها از دستشان بر مى آید.(1)
ساقى لب تشنگان میرو علمدار حسین
اى ابو فاضل توئى یار و سپهدار حسین
خیمه ها بى آب و طفلان از عطش افسرده اند
یک نظر کن کودکان از تشنگى پژمرده اند

 

 

 

  

  • سید یحیی حسینی
  • ۰
  • ۰

توبه پذیرفته شده

قسمت دوم فیلم ما جرای علی گندابی


همدانی

  • سید یحیی حسینی
  • ۰
  • ۰

توبه قبول شده

_1_1.GIF (420×298)


اخلاقى شگفت انگیز و عاقبتى عجیب‏

مترجم تفسیر بسیار مهم «المیزان»، استاد بزرگوار حضرت آقاى سید محمد باقر موسوى همدانى، در روز جمعه شانزدهم شوال 1413 ساعت 9 صبح در شهر قم حکایت زیر را براى این عبد ضعیف و خطاکار مسکین نقل کرد:
در منطقه گنداب همدان که امروز جزء شهر شده، مردى بود شرور، عرق خور و دایم الخمر به نام على گندابى.
او در عین اینکه توجهى به واقعیات دینى نداشت و سر و کارش با اهل فسق و فجور بود، ولى برقى از بعضى از مسایل اخلاقى در وجودش درخشش داشت.
روزى در یکى از مناطق خوش آب و هواى شهر با یکى از دوستانش روى تخت قهوه‏خانه براى صرف چاى نشسته بود.
هیکل زیبا، بدن خوش اندام و چهره باز و بانشاط او جلب توجه مى‏کرد.
کلاه مخملى پرقیمتى که به سر داشت بر زیبایى او افزوده بود، ناگهان کلاه را
از سر برداشت و زیر پاى خود قرار داد، رفیقش به او نهیب زد: با کلاه چه مى‏کنى؟ جواب داد: اندکى آرام باش و حوصله و صبر به خرج بده، پس از چند دقیقه کلاه را از زیر پا درآورد و به سر گذاشت. سپس گفت: اى دوست من! زن جوان شوهردارى در حال عبور از کنار این قهوه خانه بود، اگر مرا با این کلاه و قیافه مى‏دید شاید به نظرش مى‏آمد که من از شوهرش زیبایى بیشترى دارم، در آن حال ممکن بود نسبت به شوهرش سردى دل پیش آید: نخواستم با کلاهى که به من جلوه بیشترى داده گرمى بین یک زن و شوهر به سردى بنشیند.
در همدان روضه خوان معروفى بود به نام شیخ حسن، مردى بود باتقوا، متدین، و مورد توجه. مى‏گوید: در ایام عاشورا در بعد از ظهرى به محله حصار در بیرون همدان براى روضه خوانى رفته بودم، کمى دیر شد، وقتى به جانب شهر بازگشتم دروازه را بسته بودند، در زدم، صداى على گندابى را شنیدم که مست و لا یعقل پشت در بود، فریاد زد: کیست؟ گفتم: شیخ حسن روضه خوان هستم، در را باز کرد و فریاد زد: تا الآن کجا بودى؟ گفتم: به محله حصار براى ذکر مصیبت حضرت سید الشهدا علیه السلام رفته بودم، گفت: براى من هم روضه بخوان، گفتم: روضه مستمع و منبر مى‏خواهد، گفت: اینجا همه چیز هست، سپس به حال سجده رفت، گفت: پشت من منبر و خود من هم مستمع، بر پشت من بنشین و مصیبت قمر بنى هاشم بخوان!
از ترس چاره‏اى ندیدم، بر پشت او نشستم، روضه خواندم، او گریه بسیار کرد، من هم به دنبال حال او حال عجیبى پیدا کردم، حالى که در تمام عمرم به آن صورت حال نکرده بودم. با تمام شدن روضه من، مستى او هم تمام شد و انقلاب عجیبى در درون او پدید آمد!
پس از مدتى از برکت آن توسل، به مشاهد مشرفه عراق رفت، امامان بزرگوار را زیارت نمود، سپس رحل اقامت به نجف انداخت.
در آن زمان میرزاى شیرازى صاحب فتواى معروف تحریم تنباکو در نجف بود، على گندابى جانماز خود را براى نماز پشت سر میرزا قرار مى‏داد، مدتها در نماز جماعت آن مرد بزرگ شرکت مى‏کرد.
شبى در بین نماز مغرب و عشاء به میرزا خبر دادند فلان عالم بزرگ از دنیا رفته، دستور داد او را در دالان وصل به حرم دفن کنند، بلافاصله قبرى آماده شد، پس از سلام نماز عشا به میرزا عرضه داشتند: آن عالم گویا مبتلا به سکته شده بود و به خواست حق از حال سکته درآمد، ناگهان على گندابى همانطور که روى جانماز نشسته بود از دنیا رفت، میرزا دستور داد على گندابى را در همان قبر دفن کردند!

 

 

 

 

 

 

 روضه که تموم شد، علی گندابی گفت: شیخ ازت ممنونم میشم یک کار دیگه هم برام انجام بدی؟ رویت رو بکنی به سمت نجف امیر المومنین به آقا بگی علی قول میده دیگه عرق نخوره. گفتم باشه و رفتیم خونه. فردا که در مسجد بالای منبر رفتم، گفتم : آهای مردم به گوش باشید که علی گندابی توبه کرده. روضه که تموم شد مستقیم به در خونه علی گندابی رفتیم، در که زدیم زنش در رو باز کرد، گفتیم با  علی گندابی کار داریم  که زنش گفت علی گندابی رفت، دیشب که اومد خونه حال عجیبی داشت گفت باید برم، جایی جز کربلا ندارم یا علی آدم میشه بر میگرده یا دیگه بر نمیگرده. 

علی گندابی رفت مدتی مقیم کربلا شد و کم کم که دیگه خالی شده بود رفت نجف اشرف. میرزای شیرازی که به مسجد میومد تا علی رو نمی دید نماز نمیخوند، تاعلی هم خودش رو برسونه. یک روز که با هم تو مسجد نشسته بودن و علی داشته نماز میخونده به میرزای شیرازی خبر میدن که فلان عالم در نجف به رحمت خدا رفته، گفت: باشه همینجا یه قبری بکنید نمازشو میخونم بعد خاکش میکنیم. خبر اومد که قبر حاضره اما مرده زنده شد و قلبش به کار افتاده که میرزا گفت: قبر رو نپوشونید که حتما حکمتی در کاره. نماز دوم شروع کردن تموم که شد گفتن میرزا هر کاری میکنیم علی از سجده بلند نمیشه، اومدن دیدن علی رفته، علی تموم کرده بود . 

میرزا گفت: میدونید علی تو سجده چی گفته؟ خدا رو به حق امام علی قسم داد و گفت: خدایا یک قبر زیر قدم زائرای امام علی(ع) خالیه میزاری برم اونجا.... 

دریافت

 

 

 

 

 



 

 

 

 

 

 

  • سید یحیی حسینی
  • ۰
  • ۰

راه سعادت

عوامل سعادت‏

در روایات به دو نوع سعادت اشاره شده است: سعادت دنیوى و سعادت اخروى.

سعادت دنیوى انسان در هشت چیز است: 1- شباهت فرزند به انسان 2- همسر زیبا و متدین‏

3- مرکب خوب 4- مسکن وسیع 5- دوستان شایسته 6- فرزند نیکوکار 7- زندگى و طلب معیشت در وطن 8- همسر موافق.

 «قال رسول اللَّه صلى الله علیه و آله: انّ من سعادة المرء المسلم ان یشبهه ولده و المرأة الجملاء ذات دین و المرکب الهنیئى و المسکن الواسع». «5»

 

 «قال رسول اللَّه صلى الله علیه و آله: اربعة من سعادة المرء الخلطاء الصالحون و الولد البارّ و المرأة المؤاتیة و ان تکون معیشته فى بلده». «6»

 

سعادت اخروى در صورتى حاصل مى‏شود که انسان عاقبت به خیر شود و عاقبت به خیرى در پرتو تقوا به وجود مى‏آید و متقابلًا شقاوت اخروى در سوء عاقبت است که آن در پرتو تکذیب آیات الهى و گناه و معصیت حاصل مى‏گردد. قرآن کریم مى‏فرماید: «والعاقبة للمتّقین». «7»

 

 «ثم کان عاقبة الّذین اساؤا السؤى اف کذّبوا بایات اللَّه». «8»

 

از روایات استفاده مى‏شود سعادت بشر در پرتو سه امر تحقق مى‏پذیرد:

1- پند گرفتن از دیگران 2- خوف و رجاء 3- محبت امیرالمؤمنین و اطاعت از دستورات آن حضرت.

  • سید یحیی حسینی