عصمت

ائمه اطهار (علیه السلام)

عصمت

ائمه اطهار (علیه السلام)

فرهنگی -اجتمائی -حدیث و روایات -داستان وحکایات مذهبی -جبهه وجنگ -اینجانب دوست دارم از این طریق خدماتی را به ملت شریف ایران ارائه بدهم

نویسندگان
  • ۰
  • ۰

گفتم در گروه خودتان چه کا ره ایدm7ji_199856_912.jpg

گفت دروازه بان دلم إ

گفتم این هم شد کا ر ؟ برو تو خط حمله .

گفت فکرم از در وازه مطمئن نیست . دلم یک در وازه است . اگر کنترل نکنم ،  می بینی پی درپی گل میخورم .

گفتم مثلا چه گلی ؟

گفت گل گناه ، گل هوس ، گل غرور . گل دوستیهای حساب نشده ، گل غفلت از آینده و آخرت !

گفتم چطور است جمع شویم و با تیم ابلیس مسابقه بدهیم ؟

گفت به شرط این که دروازه بان خودم باشم ، چون می دانم که از چه زاویه ای « توپ گناه » را به طرف دروازه دلها شوت می کنند

گفتم : قبول  . ولی از کجا این تجربه را کسب کرده ای؟

گفت : زاویه  حمله ابلیس « غفلت » است و «غرور» وقتی چراغ « یاد » خاموش می شود . غرور به دشمنگرا میدهد .

آن گاه کل گناه دروازه دل را می گشاید . شیطان . حریف قدری است . نمی شود آن را دست کم گرفت .

گفتم : پس تو « خط دفاع » را بیشتر دوست داری!

گفت :  آدم اگر نتواند دفاع خوبی داشته باشد . مهاجم خوبی هم نمی شود .

گفتم : دیگر کدام زاویه را باید مرا قب بود؟

گفت

خواهی نخوری ز تیم ابلیس شکست

باید به دفاع از دل و دیده نشست

چون شوت شود بسوی دل توپ گناه

دروازه دل به روی آن باید بست

گفتم : دروازه بانی هم عجب لذتی دارد!

گفت  : به شرط آن که گل نخوری و حمله شیطان را دفع کنی . « جهاد با نفس » به همین جهت بالا ترین مبارزه هاست

گفتم  : بازی بدون گل هم بی جاذبه  است .

گفت : زندگی بی گل . از آن بی جاذبه تر است .

گفتم : گل زندگی چیست ؟

گفت: عمر ما یک میدان مسا بقه است . فرصت ها یی که ما پیدا  می کنیم ، هر کدام مثل یک  « پاس » است از بی عرضگی ماست اگر نتوانیم گل بزنیم !

گفتم : پس با این حساب . ما کلی پاس خراب کرده ایم و نتوانسته ایم گلی بزنیم . حیف از آن همه پاس های قشنگ و فرصتهای طلایی !

گفت : درست است . هدر دادن عمر ، بد تر از خراب کردن پاس است . به ما خیلی پاس میدهند  . ولی ما « آبشار زن  » نیستیم و پاس ها را خراب می کنیم .

هدر دادن هر نعمت  خراب کر دن یک پاس است .

بگذشت زمان دست بکاری نزدی

بر گردن لحظه ها مهاری نزدی

صد توپ زدی تمام را کردی اوت

صد پاس گرفته . آبشار نزدی

 

 15bu_0.918205001320335354_jazzaab_ir.jpg

 

 4bq_1323559292_extras_albumes_0.jpg

+ نوشته شده در  دوشنبه چهارم مرداد ۱۳۹۵ساعت 17:57  توسط مسئول هیئت  |  نظر بدهید 
  • سید یحیی حسینی
  • ۰
  • ۰

چرا عبادت کنیم

چرا عبادت؟

عبادت، به معناى اظهار ذلّت، عالى‏ترین نوع تذلّل و کرنش در برابر خداوند است. در اهمیّت آن، همین بس که آفرینش هستى و بعثت پیامبران (عالم تکوین و تشریع) براى عبادت است. خداوند مى‏فرماید:

«وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ» «1»

هدف آفرینش هستى و جن و انس، عبادت خداوند است.

کارنامه همه انبیاء و رسالت آنان نیز، دعوت مردم به پرستش خداوند بوده است: «وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِى کُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولًا أَنِ اعْبُدُواْ اللَّهَ وَاجْتَنِبُواْ الطغُوتَ» «2»

پس هدف از خلقت جهان و بعثت پیامبران، عبادت خدا بوده است.

روشن است که خداى متعال، نیازى به عبادت ما ندارد، «فَإِنَّ اللَّهَ غَنِىٌّ عَنکُمْ» «3» و سود عبادت، به خود پرستندگان برمى‏گردد، همچنانکه درس‏

 

yeot_images_(30).jpg

  • سید یحیی حسینی
  • ۰
  • ۰

حرف اقا

  • سید یحیی حسینی
  • ۰
  • ۰

حکایت دیوانگان

از« ذوالنون» مصری روایت شده است که گفت : درهنگام سیاحت به شهری رسید م ودرحوالی  آن کوشکی به نظرم آمد اراسته ودر زیر آن نهری جاری بود ، برلب آّن نهر نشستم ووضومی گرفتم نظرم به جمال زن جمیله ای افتاد که بر بام کوشک بود .
چون مرا د ید  گفت : چون تورا از دور دیدم پنداستم د یوانه ای و چون وضو ی ترا د یدم گمان کردم تو مرد عالمی وچون پیش آ مد ی گفتم شاید عارفی، الحال مرا معلوم میشود نه دیوانه نه عالم ونه عارفی، چون اگر د یوانه بودی وضو نمی گرفتی واگر عام بود ی به جانب خانه نا محرم نمی آ مدی واگر عارف بودی به غیر خدای  به جای دیگر نظر نمی کردی .
  • سید یحیی حسینی
  • ۰
  • ۰

  • سید یحیی حسینی
  • ۰
  • ۰

  • سید یحیی حسینی
  • ۰
  • ۰

  • سید یحیی حسینی
  • ۰
  • ۰

طویله

در عملیات مرصاد، به اسلام آباد رسیدیم. جایی برای اختفا نبود، هر جا اطراق می کردیم، ممکن بود دشمن پیدایمان کند. فرمانده که مانده بود نیروهایش را کجا مخفی کند، به یکی، دو نفر از رزمنده ها گفت: «بگردید و این اطراف طویله ای را پیدا کنید.» بعد از دقایقی او برگشت. طویله ای جنب کارخانة یخ سازی پیدا کرده بود که پر از احشام گوناگون بود. به آن جا رفتیم. بی سیم چی که می خواست موقعیت را به ستاد لشکر اعلام کند، می گفت ما در «طویله» هستیم و ستاد متعجب از این که اسلام آباد کجا و شهر طویلة عراق کجا، که بالاخره با هزار زحمت بی سیم چی ما قضیه را به آنها تفهیم کرد. تشخیص فرمانده و انتخاب طویله، جان همة بچه ها را نجات داد؛ چون دشمن فکر می کرد نیروها از جاده می آیند و حتما در خانه های متروکه و بدون سکنه اطراق می کنند. ولی تصور نمی کرد که نیروها نه از طریق جاده، بلکه از طریق کوه بیایند و در طویله مستقر شوند، تا صبح منافقین را در کمینگاه خود غافلگیر کنند و راه گریزی برایش باقی نگذارند.

 

  • سید یحیی حسینی
  • ۰
  • ۰

عرب اما ایرانی

یکی از رزمندگان سیاهپوست خوزستان، یک بار نزدیک سنگر عراقی ها با زبان عربی، داد و فریاد راه انداخته بود که «بیایید بیرون! ایرانی ها حمله کردند!» و اولین افرادی را که سراسیمه از سنگر خارج شده بودند، به گلوله بسته و به درک واصل کرده بود.

 

  • سید یحیی حسینی
  • ۰
  • ۰

اتوبوس بهشت

خمپاره و گلوله توپ و تانک و امثال آن. بدین خاطر که بچه ها بعضا به وسیله اصابت آنها به فیض شهادت می رسیدند و به بهشت خشنودی حق تعالی راه می یافتند، گویی این توپ و خمپاره اتوبوس مخصوص بهشت بود که همراهان خود را به مقصود و مقصد می رساند.

 

 

  • سید یحیی حسینی